3 مدرسه ی راهنمایی پانزده ی خرداد 4 |
یا حسین
افسوس ....
افسوس از این که ....
هر سال به جای شنیدن افکار حسین ، از زخم هاش می شنویم.
به جای شمردن صفات حسین ، تیر های نشسته بر پیکرش را می شمریم .
به جای این که عقایدش را تصریح کنیم ، بریده شدن گلویش را توصیف می کنیم .
به جای این که اشک ها بارانی باشند بر روح های آلوده به گناه ، شورابی میشوند بر شورزار وجودمان ...
افسوس و صد افسوس که همیشه حوادث پند آموز تاریخی فقط توصیف میشند و جالب تر این که به همین اندازه بسنده میشه .........
زیارت عاشورا خونده میشه و لعنت می شند تمامی کسانی که بر حسین ظلمی روا داشته اند و وانمود می کنیم که از این قماش نیستیم اما غافل از این که تنوع و تعدد ستم آن قدر زیاد و نامحسوس است که در آن حل شده ایم و از آن بی خبریم ....
کدام قطره ی خون از سرنیزه ی ما بر زمین چکیده ؟نمی دانم یا بهتر است خود را به ندانستن بزنم!!!
فلعن الله امه اسست اساس الظلم و جور علیکم اهل البیت...
و خدا لعنت کند امتی را که ، بنیان ستم و بی عدالتی را بر شما اهل بیت، بنیان گذاری کرد ...
و من در زمره ی کدامینم ؟ظلم کننده یا ستم دیده ؟ و شاید هر دو
فاسئل الله الذی اکرمنی بمعرفتکم و معرفه اولیائکم و.....
پس از خدایی که به من کرامت انسانیت عطا کرده می خواهم که معرفت شناخت حسین را به من ارزانی کند .
دست نوشته های یک معلم
¤ نویسنده: 15خرداد