سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا کس که با نیکویى بدو گرفتار گردیده است و بسا مغرور بدانکه گناهش پوشیده است ، و بسا کس که فریب خورد به سخن نیکویى که در باره او بر زبانها رود ، و خدا هیچ کس را نیازمود چون کسى که او را در زندگى مهلتى بود . [ و این گفتار پیش از این گذشت ، لیکن اینجا در آن زیادتى است سودمند . ] [نهج البلاغه]
3  مدرسه ی راهنمایی پانزده ی خرداد  4

جشن 15خرداد (شنبه 86/11/27 :: ساعت 3:39 صبح )

اینم جشن بچه های ما ....
چه دنیایی دارند این بچه ها ............

جایزه هم گرفتند ....

اینم نمایش شون ... خیلی خنده دار بود جاتون خالی ....

براشون دعا کنید که همه شون عاقبت به خیر بشند .....
خیلی عزیزند .............


¤ نویسنده: 15خرداد


هر سد و مانعی .... (شنبه 86/11/6 :: ساعت 12:7 عصر )

   
در زمان های گذشته پادشاهی تخته سنگی را وسط جاده قرار داد و برای اینکه عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند‌ِ پادشاه بی تفاوت از کنار تخت سنگ می گذشتند، بسیاری هم غرو لند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد ؟!! حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و.............

با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط جاده بر نمی داشت نزدیک غروب یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود نزدیک سنگ شد بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد ناگهان کیسه ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود کیسه را باز کرد و داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیداکرد پادشاه در آن یادداشت نوشته بود :

هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد .

پی نوشت :

جامعه ای که قصد پروازبه نقطه ی تعالی را دارد باید به افرادش محترمانه و بی منت بال عطا کند.

 تا خدا یک قدم بیشتر فاصله نیست کافی است سنگی از راه مردم برداریم قدم بعدی را در بهشت بر زمین می گذاریم .




¤ نویسنده: 15خرداد


نمونه ؟ کجا؟کی؟ (سه شنبه 86/11/2 :: ساعت 3:24 صبح )

 اما چه اندک اند این گروه ...........
از پر کار ترین ماه های یک سال تحصیلی می توان دی و بهمن را نام برد ( که البته من به بهمنش ارادت خاص دارم ) همین ازدحام برنامه ها باعث شد تا به بهانه ی عرض خسته نباشید در مورد چالش انگیز ترین موضوع این ایام ، یعنی انتخاب معلم نمونه  گپی ( آن هم یک طرفه ) بزنیم .
این موضوع ذهن من را حسابی به خودش مشغول کرده ( البته نه از بابت یک نفع شخصی ....) و چاله هایی در ذهنم به وجود آورده اند که به گمانم مثل چاله های خیابانمان پر شدنی نباشند .
هدف از انتخاب معلم نمونه چیست ؟ چه ره آوردی دارد و پیروانش را به کدام سمت می کشاند ؟ چرا بعد از این انتخاب همه معترض اند و این انتخاب را اجحافی نابخشودنی می دانند؟و ....
 آیا همگی به خطا می روند و دچار خود بزرگ بینی شده اند ؟
 غیر از موارد معدودی که هنوز نتوانسته اند عاشق شوند عده ی کثیری عاشق اند ، نمی شود که عاشق نبود ، چون معشوق ها معصوم اند و کسی حاضر نیست ظلمی بر معصومیت آنان روا دارد ، به خصوص اگر فرزندی میان آن ها نیز داشته باشد ...
پس اشکال کار کجاست که هر سال بعد از این انتخاب کذایی ، چهره ها تغییر می کند و صمیمیت ها از بین می رود .
انتخاب معلم نمونه نه تنها رقابت ایجاد نمی کند بلکه آن اندک صمیمیتی که بین کارکنان یک مجموعه هست را از بین می برد و آن ها را به آتش زیر خاکستر مبدل می کند که اگر شعله ور شوند زبانه هایش ، انسانیت را نشانه خواهد رفت .


ادامه مطلب...

¤ نویسنده: 15خرداد


اندیشه های من (جمعه 86/10/28 :: ساعت 12:25 عصر )

یا حسین فاسئل الله الذی اکرمنی بمعرفتکم و معرفه اولیائکم و.....
افسوس ....
افسوس از این که ....
هر سال به جای شنیدن افکار حسین ، از زخم هاش می شنویم.
به جای شمردن صفات حسین ، تیر های نشسته بر پیکرش را می شمریم .
به جای این که عقایدش را تصریح کنیم ، بریده شدن گلویش را توصیف می کنیم .
به جای این که اشک ها بارانی باشند بر روح های آلوده به گناه ، شورابی میشوند بر شورزار وجودمان ...
افسوس و صد افسوس که همیشه حوادث پند آموز تاریخی فقط توصیف میشند و جالب تر این که به همین اندازه بسنده میشه .........
زیارت عاشورا خونده میشه و لعنت می شند تمامی کسانی که بر حسین ظلمی روا داشته اند و وانمود می کنیم که از این قماش نیستیم اما غافل از این که تنوع و تعدد ستم آن قدر زیاد و نامحسوس است که در آن حل شده ایم و از آن بی خبریم  ....
کدام قطره ی خون از سرنیزه ی ما بر زمین چکیده ؟نمی دانم یا بهتر است خود را به ندانستن بزنم!!!
فلعن الله امه اسست اساس الظلم و جور علیکم اهل البیت... 
و خدا لعنت کند امتی را که ، بنیان ستم و بی عدالتی را بر شما اهل بیت، بنیان گذاری کرد ...
و من در زمره ی کدامینم ؟ظلم کننده یا ستم دیده ؟ و شاید هر دو 
فاسئل الله الذی اکرمنی بمعرفتکم و معرفه اولیائکم و.....
پس از خدایی که به من کرامت انسانیت عطا کرده می خواهم که معرفت شناخت حسین را به من ارزانی کند .
                                             
                                                   دست نوشته های یک معلم
                                                             


¤ نویسنده: 15خرداد


نتیجه ی بزرگ ترین حادثه ی عشق (یکشنبه 86/10/23 :: ساعت 2:9 صبح )
باز هم حسین

"حسین کشتی نجات و چراغ هدایت است "

 نتایج قیام امام حسین :

1- نتایج معنوی آن : عبارتند از بخشیده شدن گناهان میلیون ها گناهکار در روز قیامت !!!
یک سال گناه در مقابل یک دهه عزاداری ! ‌یک سال ربا و رشوه ، غیبت و دروغ ،‌ نگاه به ناموس دیگران و هزار و یک جور  حق الناس و یک دهه دسته های عزاداری و زنجیر زنی و گریه و استغفار و نذر و نیاز و زیارت عاشورا !!
سرد شدن انبوهی از آتش دوزخ در برابر سرازیر شدن یک قطره اشک بر مصیبت های حسین در کربلا !
حضور در جمع  بهشتیان و هم نشینی با شهدای عاشورا ، در عوض گذاشتن تربت کربلا در کفن و خرج دادن در هیئت های عزاداری و سهیم شدن در ساخت ضریح طلا و... !
2- نتایج مادی واقتصادی آن: نقل و انتقالات اقتصادی که یک جریان مستمری از مبادلات اقتصادی بین کربلا و دهات و شهرستان های ایران پدید آورده که در نوع خود بی نظیر است و نقش مهمی در نجات شیعیان از فقر اقتصادی دارد !!! ( تهیه ی ارز از راه وام و نظایر آن و خرید یک مشت مهر و تسبیح و خاک تیمم ، به عنوان سوغات برای بی بی و عیال و بابا و...!!!)
 آیا این است نتیجه ی بزرگ ترین حادثه و عالی ترین مظهر عشق و تاریخ و افتخار مذهب ؟
بیایید به حسین ، عباس ، زینب و... جدی تر بیاندیشیم
زینبی که از صبح عاشورا شروع می شود و بعد از ظهر همان روز گم می شود! زینبی که همانند هر خواهری  برای مصیبت برادرش گریه می کند و بر داغ عزیزانش ضجه می زند ! پس فرق او با بقیه ی خواهرها در چیست ؟
بیایید حسین و یارانش را به گونه ای دیگر به فرزندان مان معرفی کنیم  ؛ متفاوت تر از آن چه که  گذشتگان برای ما تعریف کرده اند.
ما از حسین و یارانش چه می دانیم ؟ آیا به جز صحنه ی دلخراش آن فاجعه که به طور متنوع برای مان به تصویر کشیده شده است، چیز دیگری می دانیم ؟  مفهوم واقعی خطبه ی زینب چه بود؟ چرا حسین همراه با خانواده و طفلان خردسالش به جنگ رفت ؟ مگر بین اعراب مرسوم بود که مردان با اهل منزل به جنگ روند؟!! چرا تن به آن مبارزه ی نابرابر داد؟
فکر کنم در چاپ کتاب های تاریخ اسلام باید تجدید نظر شود چون می دانم که نسل امروز به آن چه که پیشینیان برای ما از صحنه ی کربلا تعریف کرده اند بسنده نمی کند. آنان نمی خواهند امامان شان را شخصیت های معصوم متافیزیکی بدانند که همواره به دست حکومت های ظلم و جور و تبعیض ، قتل عام و قربانی می شدند !!!  
آنان می خواهند حقیقت حقیقی حسین و قیامش را بدانند ، می خواهند از عدالت خواهی و آزادی جویی و حق طلبی حسین بشنوند و
این وظیفه ی ما را سنگین تر می کند .
                                                                        
به قلم یکی از دبیران مدرسه


¤ نویسنده: 15خرداد


ایده های بلورین (چهارشنبه 86/10/19 :: ساعت 9:37 صبح )

      
              

می توانم ها
روزی مدیر مدرسه ای از دانش آموزان خواست هر چه را نمی توانند انجام دهند بنویسند . هر کدام از دانش آموزان چند صفحه را پر کردند مدیر مدرسه همه ی یادداشت ها را جمع آوری کرد و از دانش آموزان خواست در حیاط مدرسه جمع شوند و طی مراسمی همه ی نوشته ها را در بشکه ای ریخت و آتش زد و به دانش آموزان گفت : تمام " نمی توانم ها " ی شما دود شد و رفت به هوا ، حالا همگی به دنبال " می توانم ها " بروید .

 
قدرت پاداش
یک مدیر باید بداند بزرگترین قدرت پاداش و تحسین همیشه در کنار او قرار دارد که اگر از آن به موقع استفاده کند می تواند اشتیاق و غریزه ی سازندگی و پیشرفت را در افراد بیدار سازد و آن قدرت چیزی نیست مگر دست او که بر پشت کسی فرود می آید و او را شادمانه تحسین می کند . 

برگرفته از کتاب : ایده های بلورین برای مدیران مدارس 
                           نوشته ی : دکتر غلام حسین عدالتی
 

                                            


¤ نویسنده: 15خرداد


نیایش (سه شنبه 86/10/18 :: ساعت 3:15 عصر )


 وقتی به آسمان می نگرم می خواهم به خالق زیبا بگویم ای عزیز از کدامین لطف تو سخن بگویم که تو اسرار لطفی،کدامین خوان نعمت تورا سپاس گویم که خوان تو همه جا گسترده و زبان من الکن .

الهی اگر این بنده ی نا چیز را نواختی نه به خاطر نیاز تو بود که به خاطر خدایی تو همان طور که خالق نمی تواند خلق نکند تو هم خلق کردی تا دیگران را متعجب کنی و شاهکارخلقت خود را به نمایش بگذاری و فرشتگان را محو تماشای انسان کنی و به سجده واداری .کریما اگر من نتوانستم آن گونه که تو خواستی باشم دل تو آن گونه که من می خواستم بود .لطیفا مارا ضعیف خواندی واز ضعیف چه آید جز جفا.

معبود من دوست دارم بینشی به من عطا کنی که تا چون مولایم علی (ع) نه پرستشم به خاطر بهشت باشد و نه ترسم به خاطر جهنم و چه زیبا و عاشقانه مولای موحدان در این باره فرمودند :که اگر من را بارها به آتش جهنم خود بسوزانی باز هم فریاد می زنم ای مولایم با آتش جهنم تو می سازم اما با آتش دوریت چه سازم .

خدایا کمکم کن تا روح خدا گونه ی خود را به منصه ی ظهور بگذارم و به قرب تو برسم آن گونه که منصور حلاج رسید و بین خود وتو فاصله ای ندید و فریاد زد ان الحق ان الحق و هیچ کس زبان او را نفهمید .

قدیرا از تو توانایی می خواهم تا روح خدایی خود را فریاد بزنم و با جهل وظلم در آویزم و خواب غافلان را آشفته کنم جاهلانی که آیینه ی روح شان را گرد وغبار پو شانده و در مسیر چهار پایان گام بر می دارند .

معبودا لذت بینش خدایی خود را به کامم بچشان و از آن سیرابم گردان و چنان آرامشی به روح وجسمم عطا کن تا طوفان حوادث من را در خود غرق نکند و از مسیر تو منحرف نسازد.

باز هم دو صد هزار تو را سپاس که این بنده ی نا چیز را بر کشیدی و پیامبران الهی را برای هدایتش فرستادی در صورتی که می توانستی نسبت به او بی تفاوت باشی.


¤ نویسنده: 15خرداد



»» منوها
[ RSS ]
[خانه]
[درباره من]
[ارتباط با من]
[پارسی بلاگ]
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 1
مجموع بازدیدها: 14489
 

»» درباره خودم
مدرسه ی راهنمایی پانزده ی خرداد
15خرداد
مدرسه راهنمایی 15خرداد در سال 1378 تاسیس شد . این آموزشگاه در سال تحصیلی 85-84 مدرسه موفق استان معرفی شد. مساحت کل زمین 2700 مترمربع و مساحت زیر بنا 1324 مترمربع می باشد . تعداد کل اتاق ها و سالن ها 28 و تعداد کلاس ها 6 و تعداد دانش آموزان 161 و کارکنان آن 19 نفر می باشد . کد پستی مدرسه : 8461811111
 

»» پیوندهای روزانه
 

»» آرشیو نوشته های قبلی
 

»» لوگوی خودم

 

»» اشتراک در وبلاک
 
 

»» دوستان من
 

»» لوگوی دوستان من
 

»» آهنگ وبلاگ